۱۳۹۴ مرداد ۳۱, شنبه

چند وقت پیش سایت اتووود از تعداد زیادی از معماران خواست تا از پروژه ای که بیشترین تاثیر را رویشان داشته بنویسند. من هم درباره ساختمان محبوبم که تا بحال البته داخلش نرفته ام - کلیسای رونشان - نوشتم . چند روز پیش که با دوستم در مورد معماری حرف میزدم فهمیدم که اشتباه بزرگی  کرده ام. تاثیرگذارترین ساختمانی که من دوستش می دارم ساختمانی ست که نه تنها ندیده ام که ساخته هم نشده ، که حتی نقشه ها و تصویری هم از آن ندیده ام: کلیسای دریای آندو.
چند سطر درباره اش خوانده ام که آندو میخواست بعد از کلیسای آب و نور ش، کلیسایی در دریا بسازد. تصور اینکه یکی از مکعب های بتنی آندو در میان صخره های ساحل قرار بگیرد و در طول زمان پر از خزه ها و جلبک های دریایی شودو به قول خودش هربار با ریزش و برخورد موج ها تعمید شود، برایم آنقدری افسونگر هست که از هر بنای دیده شده ای بیشتر در خاطرم بماند.
تصور وجود فرمی به حد نهایت انتزاعی در محیطی به غایت وحشی و تاثیر این ارگانیسم زنده به روی این مکعب تراش خورده . مثل حضور لوح براقی که درفیلم اودیسه فضایی میان جنگل هبوط کرده بود و میمون ها به دورش می چرخیدند. 
تصور صدا و نوری که در داخل این بنا به وجود میاید: تخیلش در طوفان یا در سکوت و سکون دریا. تصور حضور عبادت کننده ای در این فضا... فکر اینکه اسکیس هایش چطور میتوانست باشد...